یک عکس و خاطره عجیب (۱۲/۰۹/۱۳۹۰)

در حین تهیه آلبوم کاملی از عکس های برادرم بودم که با تحقیق و تفحص عکس های مختلفی را جمع آوری کردم، مع الوصف یک روز با عکسی در منزل پدر خانم شهید برخورد کردم که قبلاً هیچ وقت آنرا ندیده بودم و چون نگاتیو فیلمش را نداشتیم به منظور ظهور آن عکاسیهای مختلف نورآباد و خرم آباد را تماماً گشتم همه جواب منفی می دادند و اظهار بی اطلاعی می کردند. عکس مزبور تنها یک نسخه بوده و چاپ آن هم برایم ضرورت داشت. بالاخره از یافتن نیز خسته و ناامید شدم تا اینکه شبی هنگام اذان صبح برادر شهیدم را در عالم خواب دیدم که به بنده گفت: این عکس کیه که در جیبت گذاشتی؟! گفتم عکس شماست، آن را امانت گرفتم تا عکسی را از روی آن ظاهر کنم نگاهی به عکس انداختند و ادامه دادند ... «این عکس را در شهرستان نهاوند از عکاسی شیوا گرفته ام و فیلم آن را هم خواستم ولی گفتند: الان فیلم را به شما نمی دهیم، یک بار دیگر بر می گردید و از روی آن ظاهر می کنید!» نهاوند شهری است که به علت بد مسافت و پرت بودن آن از محیط زندگی ما (شهرستان نور آباد) هرگز فکر نمی کردم گذر برادر شهیدم به آنجا افتاده باشد.
از خواب که بیدار شدم. صحنه های خواب پیش چشمانم مجسم بود به هر تقدیر قضیه را پیگیری کردم از یکی از همسایه های نهاوندیمان بنام غلام شهبازی پرسیدم: آیا در نهاوند عکاسی بنام شیوا وجود دارد؟! جواب مثبت بود لذا عکس را به ایشان دادم و به نهاوند بردند و عکاسی مزبور نیز تائید کردند که عکس از همین عکاسی گرفته شده است و نگاتیو فیلمش موجود است.
من هیچ وقت مرگ شهیدان را باور نخواهم کرد چرا که ایمان دارم:«و لا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتاً بل احیاء عند ربهم یرزقون»
دست نوشته های برادر شهید عزیز قاسمیان (قاسم پور) / پرونده شهید
 

نظرات 1 + ارسال نظر
قاسمیان شنبه 3 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 23:49 http://azizkasemian.ibsblog.ir

با سلام خدمت تمامی دست اندرکاران عرصه ایثار و شهادت علی الخصوص شما . خاطرات مربوط به شهدا در زندگی تاثیر گذار است امید است این گونه کارها ادامه یابد اجر زحمات شما با شهدا
azizkasemian.ibsblog.ir

باتشکر

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد